وارث درد فاطمه (س) را زهر دادند...
مـعبر مجازی جــنـــگ نــرم
یا مهدی ادرکنی

تقدیم به ساحت مقدس: عمه ی بزرگوار امام عصر(عج) ، ویران کننده کاخ ستم جباران ، بنت الحسین(ع) ، مظلومه ی شهیده ، باب الحوائج ، حضرت رقیه(ع)
منوي اصلي
مطالب پيشين
وصيت شهدا
وصيت شهدا
لينک دوستان
پيوندهاي روزانه
نويسندگان

آرشيو مطالب
لوگوي دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردي
ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 310
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 310
بازدید ماه : 425
بازدید کل : 1335
تعداد مطالب : 135
تعداد نظرات : 18
تعداد آنلاین : 1

دعای فرج مهدویت امام زمان (عج) انقلاب اسلامی

دریافت کد
پخش زنده حرم
ابر برچسب ها
امام (12) , (عج) (8) , زمان (6) , ظهور (6) , منجی (6) , موعود (6) , مهدی (6) , شعر (6) , خدا (6) , ولایت (4) , آقا (4) , عصر (4) , حضرت (4) , جمعه (4) , شیطان (4) ,
ارسال شده در شنبه 29 آذر 1393برچسب:, ساعت 21:11 توسط افسر جـنــگ نـــرم


 

سلام و تحیت الهی بر تو ای وارث داغ کوچه و درد و دَر...

چقدر آغاز سخن با کریم اهل بیتی که در بی توجهی به او رقیب نداشته ایم، دشوار به نظر می آید.

حاضرم سوگند بخورم که تو در مظلومیت بین دوستدارانت کم نظیری. بزرگمردی که در کشاکش جانسوز حادثه ها، استوارگونه می ایستاد.

سلاله ای از دامان نبوی که در زیرکی و موقع شناسی بی مانند بود و با فراستی وصف ناپذیر صلح نامه ای را امضا کرد که بقای اسلام با آن بیمه شد.

امامی که حتی میان اهل خانه اش هم ایمن نبود، همان خانه ای که زنی از آن فریفته ی نیرنگ معاویه شد و نوه ی رسول خدا را شیر زهر آلود داد.

هنوز بعد از قرن ها صدای هق هق گریه هایت به گوش می رسد، وقتی سراسیمه به دامان مادرت رسیدی و او را غرق در جراحت دیدی، حقا که تو وارث درد فاطمه ای...

بعد از نوشیدن شیر زهر آلود و مسموم شدنت، چهل روز پیش چشمان بی تفاوت مردم، تو داشتی خون بالا می آوردی... با ناله های تو خواهرت هول می کرد و اختیار از دست می داد.

آقا! شنیده ام جگرت شعله ور شده است، بی کس شده ای و ناله ی تو بی اثر شده است.

یک چشم زینب به توست و یک چشم بین تشت؛ تشت مقابلت پر خون جگر شده است.

ای وای از مصیبت تابوت و دفن تو...! وای از هجوم تیر و تن و چشم تر شده...! به راستی چه کسی شایسته تر از حسن بن علی است که در کنار رسول خدا به خاک سپرده شود.

ولی نه... انگار اینجا پیرزنی از قافله ی نبرد جمل دارد مخالفت می کند و مشتی شقاوت پیشه دارند تیر به کمان می اندازند... تا کنون ندیده بودم که جنازه ای از تابوت بیرون نیاید...

اصلا مگر به جسم بی جان هم تیر می زنند...؟

زینب جان!شکیبا باش... هنوز سیل مصیبت ها جاری است...!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



برچسب ها :